آریان توسط معشوق سابقش، تسئوس، در جزیره صحرایی ناکسوس رها شده و هیچ همراهی جز پوره های نایاد، دریاد و اکو ندارد. آریادنه از سرنوشت خود ناله می کند، برای عشق از دست رفته اش سوگواری می کند و آرزوی مرگ می کند. زربینتا و چهار همراهش از گروه بورلسک وارد می شوند و سعی می کنند با آواز خواندن و رقصیدن آریادنه را تشویق کنند، اما موفق نشدند. در قطعه ای پایدار و خیره کننده از آواز کلوراتورا، زربینتا به شاهزاده خانم می گوید که اجازه دهد گذشته ها گذشته باشد و اصرار دارد که ساده ترین راه برای غلبه بر یک قلب شکسته، یافتن مرد دیگری است. در یک اینترلود کمیک، هر یک از دلقک ها به تعقیب زربینتا می روند. در نهایت، او هارلکین، یک باریتون را انتخاب می کند و هر دو با هم یک دونوازی عاشقانه می خوانند در حالی که دلقک های دیگر ابراز ناامیدی و حسادت می کنند.